برسام جان
بردیا، اولین روزی که رفتی مدرسه برسام خیلی حوصلش سر رفت. به مامانی گفت: داشی کجا اَفت، تنگ شدم 😂😂
دلش برات تنگ شده بود و فکر کنم دل تو هم تنگ میشه. خیلی خوشحالم که برسام اومد و گرچه خیلی سخت گذشت ولی داشتنش از حالا به بعد برای تو خیلی خوبه، چون برعکس تو، اون خیلی شیطون و برون گراست و دلقک کوچولوی بانمک ماست 😅😘 نمیشه کسی برسامو ببینه و عاشق دیوونگیاش نشه. خوشحالم که هستی برسام و خوشحالم که شما دوتا همدیگه رو دارید. همیشه پشت هم باشید و قبل از برادر بودن، دوست هم باشید. دوستای واقعی👦👶👬
مطالبی دیگر از این نی نی وبلاگی