بردیا جونبردیا جون، تا این لحظه: 10 سال و 11 ماه و 5 روز سن داره
برسام جونبرسام جون، تا این لحظه: 7 سال و 11 ماه و 5 روز سن داره
مهرک جونمهرک جون، تا این لحظه: 6 سال و 2 ماه و 24 روز سن داره

هدیه ای برای تو

بدون عنوان

1396/7/30 14:28
نویسنده : آلالی
241 بازدید
اشتراک گذاری

خرگوشکم...
صادق که باشم باید بگم تو بهترین هدیه این زندگی برای من هستی. خاله تو بودن، یا آلالی تو بودن زیباترین حس دنیاست... لحظات با تو بودن بی نهایت شیرینه... وقتی می خوای بازی کنی ازم می پرسی خسته ای؟ منو ببخش که همیشه داغون و خستم ولی می دونی که حاضرم برای شاد بودنت جونمو بدم. و راسش چند روز پیش که به مامانی گفتی: آخه چرا عصبانی هستی همش، مثل آلالی مهربون باش قند توی دلم آب شد 😊وقتی نوزاد بودی می بوسیدمت و می گفتم زود بزرگ شو دستاتو بگیرم و با هم بریم برات کلی خوراکی بخریم همه بهم می خندیدن و می گفتن تا اون وقت شوهر کردی و رفتی... حالا برات میگم آلالی یه روز که بزرگ شدی بهم زنگ میزنی میگی آماده شو بریم بیرون، با ماشینت میای دم در، بوق میزنی منم میام و بعد میریم کافی شاپ، اون خنده از سر کیفت منو می کشه وقتی تصورش می کنی... بهت میگم آهوی من بنظرت تو خوشگلی؟ میگی آره... میگم کجات از همه نازتره با دستت چشماتو نشون میدی و دلم میخواد ساعتها همه صورتتو ببوسم‌.‌.. حالا رفتی و من تو خلوت به لحظاتی که امروز باهم گذروندیم فکر می کنم و می خندم... لحظه ای که ادکلنمو خالی کردی تو چشمات و جیغ زدی، وقتی رفتی تو حیاط و سوسک دیدی و جیغ زدی و آلالی می گفت نفس بکش نفس عمییییق و قشنگ تر از همه آواز خوندنم برای تو و تشویق شدنم با اون دستای کوچولوت 😊 از اینکه کنارم حس امنیت می کنی خوشحالم و نمی دونی چقدر محافظت از تو برام شیرین و درعین حال ترسناکه... چقدر تو بیداری کابوس جنگ توی این نقطه از خاورمیانه لعنتی رو می بینم و چقدر اون لحظه تصور مرگ ساده تر از همیشه ست اما این سوال که " پس بردیا چی؟" تمام وجودم رو از هم می پاشه و بعد هر کودکی توی افریقا توی یمن و سوریه و هرجای دیگه ی این دنیا تو نگاهم بردیا میشه و قطرات اشک از چشمام سرازیر میشه... بردیای عزیزم امروز بهم گفتی بغلت کنم و پرتت کنم بالا به سختی انجامش دادم... بزرگ شدی... بغلت کردم و گفتم یک روز تو می تونی بغلم کنی و همینقدر پرتم کنی بالا... می دونم باور نمی کنی ولی آلالی تو باندازه تصورت قوی و بزرگ نیست 😊 اما قول میدم حتی اگر ۸۰ سالم بشه برای تو فقط آلالی باشم... همین دختری که الان هستم... شادترین برای تو... مهربان ترین برای تو... و پرانرژی ترین برای تو... احساس من به تو چیزی فراتر از هر احساسیه که می شناسم... فراتر از احساس مامانی بهت... و نمی دونم این خوشبختی منه یا تو... تو یکی از دلایل زنده بودن منی و بهت قول میدم هرگز نمیذارم این همه تلخی و تنهایی که نصیب من شد پاشو تو زندگیت بذاره... نمی دونی چه اندازه آرزو دارم مرد بزرگی بشی... کنار من بودن تو، شیرین ترین اتفاق زندگیمه... دوستت دارم بغل

خرداد 96

پسندها (0)
شما اولین مشوق باشید!
مطالبی دیگر از این نی نی وبلاگی

نظرات (0)