تاتی ...
جیجیک خاله
22 اردیبهشت ما اومدیم خونتون مهمونی ...
وتو واسه اینکه بیای بغل خاله ... دو سه قدم تاتی کردی
و ما ذوق کردیم و جیغ زدیم !!! بعدشم 6 قدم رفتی ...
اما خیلی تنبلی و همش میخوای بیای بغل خاله ...
وقتی هم تاتی میکنی بلند جییییییغ میزنی و گریه میکنی
تازه اون شب هرچی بهت هندونه می دادیم نمی خوردی ...
اما وقتی من هندونه می خوردم دست می کردی تو دهنم و هندونه هارو میاوردی بیرون و می خوردی
خرابکاری هات همینطوری داره بیشتر میشه ...
چون چند شب پیش تورو بردم سوپر مارکت و برات بیسکوییت خریدم ...
تو همونجا بیسکوییت رو باز کردی ... و شروع کردی به خوردنش ...
وقتی رفتیم سوپرمارکت بعدی ... بیسکویت رفت تو حلقت و رو خاله بالا آوردی
منم با لباس استفراغی خودمو رسوندم خونه
مطالبی دیگر از این نی نی وبلاگی