بعد از مدتها!
سلام بردیای عزیزم :)
بیشتر از یک ساله که برات ننوشتم. خاله واقعا سال سختی برامون بوده. تو قد کشیدی و بزرگ شدی ... روز تولدت تو صفحه فیسبوکم نوشتم:
" تو درخشان ترین و جوان ترین برگ ... بر شاخسار درختان بهاری" / 2 ساله ی زیبای من تولدت مبارک
چون صفحه فیسبوکمو پاک کردم اینو برات اینجا نوشتم ... دیگه چند ماه دیگه سه ساله میشی عزیزم ...
وقتی کم کم حرف زدی به من گفتی آله (خاله) / بعدش گفتی آله عاله (خاله عادله)/ بعدشم اسممو گذاشتی آلالی و با زیباترین لحن صدام میکنی. دلم میخواد همیشه اینطوری صدام کنی
خب آلالی ... بذار از شیرین زبونی هات بگم ... به نمک میگی "مینی" / به درسته میگی "لُلُسته"/ به مهدیه میگی "اَدیه" خیلی یادم نیست چون خیلی زود بلبل شدی و خیلی خوب حرف میزنی ... وقتی میریم خرید همه میگن خیلی شیرین زبونی. این روزا یه سریال از شبکه 2 پخش میشه به اسم کیمیا ... تو نگاه میکنی ... با علاقه ... و با شور زیاد تیتراژ پایانیشو می خونی:
ای لحظه ی ناب ازل ... آیینه ی دیدار تو
می میرم از خنده وقتی اینو می خونی دوساله ی فنقلی